سلام دوستای گلم💜
امروز رفتم نان سنگک بگیرم یاد یه خاطره ای افتادم که پدر بزرگم میگفت از شاگردش .یه شاگردی دم مغازه داشته یه پسر بچه نحیف ده دوازده ساله که فقط یه پدر ومادر خیلی پیر داشته ومثلا اینو گذاشته بودن کارکنه و یکم پول دربیاره وخانواده ای فوق العاده فقیر بودن. که البته پدر بزرگم بهش کار سنگین نمیداده وبیشتر برای کمک به خانوادش نگهش داشته بوده اونم از خاطراتش وزندگی روزمرش میگفته که چند موردش خیلی جالب ودرعین حال دردناک بود.یکیش غذای روزمرش بوده که پدر بزرگم میگفت چندروزی دیدم تو بقچش فقط یه تیکه نان سنگک بوده یه روز بهش میگه نهار چی اوردی اونم میگه آقا نان وپنیر .ولی پدربزرگم هر چی نگاه میکنه میبینه پنیری روش نیست ازش میپرسه کو کجاست پنیرش پسرکم میگه بابام میگه شاطر رو پاروی نان سنگکی یه قالب پنیر میماله وبعدخمیر را روش میندازه دیگه این خودش نان وپنیره😢ما بیشتر روزا از این نان وپنیر میخوریم .پنیر بقالیا اصلا خوب نیست.(طفلی را گول میزدن که بهانه نگیره)
دیگه از اون روز به بعد هر روز پدر بزرگم غذای بیشتری میبرده وبه پسرک هم میداده.
اون چیزیم که پسرک میگفته صابون مراغه هست(که از پیه گوسفند وسود سوز اور درست میشه) که چون خمیر سنگک خیلی شل وچسبناکه رو پارو میمالن که نان به سنگا نچسبه وپر سنگ نشه.اینو بنده بعد از چهل واندی سال امروز کشف کردم😁😁😁خداییش چرا بعضی چیزا رو نمیپرسیم یا دنبالش نمیریم .
مطمئنم خیلی از شما هم دیده بودین ولی تا همین الانم نمیدونستین🤔 الکی نگین میدونستیم😈 .😝😝😝😝
...